گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فارسنامه ناصري
جلد دوم
.كوههاي مشهور مملكت فارس‌




ببايد دانست كه اگر زمين كوهستان و سنگلاخ مملكت فارس را از دشت هموار فارس جدا كنند شايد از ده يك هم كمتر از كوهستان شود:
كوه اشكر: كوه گيلويه، كوه بزرگي است ميانه قريه طسوج ناحيه چرام و قريه پيچاب ناحيه باوي كوه گيلويه.
كوه اغر: كوه بزرگي است ميانه فيروز آباد و بلوك اربعه.
كوه الهر: به مسافت كمي جنوبي شهر جهرم است با آنكه دامنه شمالي و دامنه جنوبي اين كوه گرمسير است در زمستان برف بر سر اين كوه ببارد و هواي تابستانش خنك و برف تابستانه جهرم از اين كوه است.
كوه انجيره: در ناحيه بهمئي كوه گيلويه است.
كوه باركي: جنوبي ناحيه تنگستان دشتستان است. هوائي گرم دارد.
كوه بجشك: جانب مشرقي كوه گشتاسب در ميانه بلوك سروستان و خفر افتاده است.
كوه بجير: جانب شمالي كوه باركي تنگستان دشتستان است.
كوه بخو: فرسخي جنوبي فارغان ناحيه فارغان بلوك سبعه است با آنكه دامنه اين كوه گرم‌سير است هواي تابستانش خنك و در زمستان برف بر اين كوه مي‌بارد و به محافظت تا اواخر تابستان مي‌ماند و گاهي حمل بندر عباس كند.
كوه بديل: شمالي ناحيه حومه بهبهان كوه گيلويه است.
كوه بر آفتاب: ميانه نواحي دشتي و نواحي گله‌دار است.
كوه برفكان: در ناحيه بهمئي كوه گيلويه است.
كوه پري كده: ميانه ناحيه بكش ممسني و ماهور ميلاتي است.
كوه بمو: فرسخي ميانه شمال و مشرق شيراز است هواي تابستانش خنك.
كوه بنك: ميانه ناحيه ليراوي كوه گيلويه و ناحيه گناوه دشتستان است.
كوه بوركي: ميانه بلوك كوار و مهارلو و حومه شيراز است.
كوه پهنو: فرسخي ميانه جنوب و مشرق شهر داراب است از هر جانب آن قناتي كنده‌اند،
ص: 1634
رودخانه‌اي آب داده است. گويا اين كوه را بر دريا گذاشته‌اند.
كوه بيرمي: ميانه خاويز دشتستان و خورموج دشتستان است.
كوه بيل: ميانه بلوك كازرون و بلوك كوه مره شكفت است.
كوه بيل باغلي: ميانه بلوك فراشبند و نواحي بلوك دشتي است.
كوه تاسك: ميانه بلوك ممسني و بلوك كوه مره شكفت است.
كوه توده: ميانه رونيز بلوك فسا و بالا كوه فساست انگور ديمي بسياري بر اين كوه كشته‌اند، هواي تابستانش خنك [است].
كوه جبل عالي: ميانه قريه جم بلوك گله‌دار و بلوك سيراف است.
كوه چرم دالان: ميانه بلوك خنج و بلوك اربعه است.
كوه چمپه: در جانب مشرقي ناحيه جهانگيريه لارستان است.
كوه جهانو: در بلوك اربعه است.
كوه خاكي: شمال ناحيه خورموج دشتستان است.
كوه خام: ميانه بلوك ارسنجان و بلوك آباده طشك است.
كوه خامي: كوه بزرگ بلندي است در ناحيه باوي كوه گيلويه، هواي دامنه آن در نهايت گرمي است و برف در بلندي اين كوه از سالي به سالي بي‌محافظت بماند و برف بلده بهبهان از اين كوه بياورند.
كوه خرمن كوه صيمكان: كوه بزرگي است مانند خرمن كه جانبش از جانبي فرق نكند ميانه بلوك صيمكان و بلوك ميمند و بلوك خفر است.
كوه خرمن كوه فسا: كوه بزرگي مانند خرمن است 3 فرسخ شمالي قصبه فسا، برف تابستانه بلوك فسا را از اين كوه بياورند.
كوه دالان: ميانه بلوك فراشبند و نواحي بلوك دشتي است.
كوه درا: جانب مشرقي ماهور ميلاتي است.
كوه دراك: كوه بزرگي، 2 فرسخ مغربي شهر شيراز، برف تابستانه شيراز را از اين كوه آورند و در دامنه اين كوه انگور ديمي بسيار كشته و ثمري فراوان دهد.
كوه درختي: كوه بزرگي است ميانه ششده بلوك فسا و نواحي داراب و ايج اصطهبانات.
كوه درروك: ميانه بلوك مالكي و بلوك گله‌دار است.
كوه درنگ: جانب جنوبي نواحي دشتي، متصل به درياست.
كوه دنا: ميانه ناحيه تل خسروي كوه گيلويه و بلوك سرحد شش ناحيه افتاده، قله‌هاي اين كوه در تمام سال از برف سفيد است و كبك دري در مملكت فارس جز در اين كوه، جاي ديگر توالد و تناسل نكند، گاهي در زمستانهاي پر برف به‌جاي ديگر رفته، در بهار عود كنند و ارتفاع اين كوه را از صفحه دريا [] «1» پا گفته‌اند.
كوه دوچنگ: فرسخي مشرقي قريه بشكان ناحيه بلوك دشتي است.
كوه ديش: ميانه بلوك كازرون و كوه مره شكفت است.
كوه ديل: 8 فرسخ مشرقي بلده بهبهان، جنوبي قريه آرو ناحيه بوير احمد كوه گيلويه
______________________________
(1). ارتفاع آن حدود 5000 متر و پس از دماوند مرتفع‌ترين قله ايران است. (معين).
ص: 1635
است بساتين انگور و انجير ديمي در اين كوه فراوان است از تابستان تا پائيز در بهبهان انگور جز از «ديل» نياورند.
كوه دين: جنوبي شمس الدين عرب ناحيه باوي كوه گيلويه است.
كوه روشنو: ميانه بلوك فيروز آباد و صيمكان و اربعه است.
كوه زرد: ميانه كوشك زرد بلوك سرحد چهار دانگه و بلوك دزكرد است.
كوه ساورز: ميانه طسوج ناحيه چرام كوه گيلويه و ديلگان ناحيه بوير احمد كوه گيلويه است.
كوه سادول: ميانه نواحي گله‌دار و ناحيه فومستان لارستان و بلوك مالكي است.
كوه سبزپوشان: كوه بزرگي است 3 فرسخ جنوبي شهر شيراز.
كوه سرخ: شمالي شمس الدين عرب ناحيه باوي كوه گيلويه است.
كوه سرمه: در بلوك اربعه است.
كوه سفيددار: در ميانه بلوك خفر، جانب جنوبي شهر خفر و جانب شمالي گوكان خفر است. برفش تا آخر بهار مي‌ماند.
كوه سفيد: در ناحيه بهمئي كوه گيلويه است تا اواخر بهار نيمه بلندي اين كوه پر از برف است.
كوه سلامتي: جنوبي ده سرخي كوه مره شكفت است.
كوه سلو: ميانه بلوك فسا و بلوك خفر افتاده است.
كوه سياه: جانب شمالي كوه سفيد ناحيه بهمئي كوه گيلويه است.
كوه شاه‌نشين گله‌دار: ميانه دولت آباد گله‌دار و بلوك دشتي است.
كوه شاه‌نشين كوه گيلويه: در ناحيه بهمئي است.
كوه ظالمي: بلوك اسير و بلوك گله‌دار در جانب جنوب اين كوه است و بلوك علامرودشت در جانب شمال. براي دشواري عبور كاروان اين كوه را ضرب المثل كرده‌اند.
كوه غاران: از ناحيه بهمئي كوه گيلويه گذشته به ناحيه مال مير بختياري رسيده است.
كوه كافري: كوه بزرگي است در جانب جنوبي گله‌دار و شمالي بندر طاهري بلوك سيراف.
كوه گاوبس: ميانه قريه كال (: كل) ناحيه بيخه فال لارستان و قريه عمادده ناحيه مضافات شهر لار افتاده است و اين كوه از بسياري مار ضرب المثل است.
كوه گردان: ميانه ناحيه طسوج دشتي و بلوك اربعه است.
كوه گرم: كوه بزرگي ميانه جنوب و مغرب قريه اشفايقان جره افتاده است.
كوه گرم جهرم: كوه بزرگي است ميانه بلوك جهرم و بلوك خفر.
كوه گرم فراشبند: ميانه بلوك فراشبند و جره است.
كوه كرمسته: كوه بلندي است به مسافت سه چهار فرسخ ميانه جنوب و مشرق شهر لار است و گاهي برف بر اين كوه ببارد.
كوه گرو: ميانه رونيز فسا و درياچه بختگان است.
كوه گشتاسب: ميانه بلوك سروستان و بلوك خفر است.
كوه كلاته: جانب شمالي كوه بجير تنگستان دشتستان است.
كوه گله تنگ: ميانه بلوك خواجه و فيروز آباد است.
كوه گنو: جانب شمالي بندر عباس است از سر كوه تا دامنه آن از 3 فرسخ بيشتر است
ص: 1636
و از دامنه آن تا بندر عباس نزديك به 3 فرسخ، هواي بلندي آن در تابستان مانند بلوك خفر و فساست. آبهاي شيرين و گوارا از چشمه‌سار دارد و در سر اين كوه درختان سردسيري مانند سيب و به و زرد آلو و در سينه اين كوه درخت نارنج و نارنگي و ليمو و نخل و در دامنه آن درخت انبه و نارجيل و تمر هندي فراوان است و چندين ده آباد بر اين كوه افتاده مانند «نارك» و «نابند» و غيره.
كوه گود قلات: كوه بزرگي است به مسافت كمي جنوبي قصبه اصطهبانات و شمالي قريه ششده بلوك فسا، برفش از سال به سالي بماند و در جانب جنوبي و شمالي اين كوه بساتين انگور و انجير ديمي فراوان است.
كوه كوزه‌دان: ميانه قريه فدشكويه فسا و قطب آباد جهرم است.
كوه گوهردان: ميانه بلوك ارسنجان و بلوك كمين است.
كوه كويز: كوه درازي است كه نواحي فارس را از بلوك سيرجان و شهر بابك كرمان جدا كرده و جانب مغربي آن، بلوك نيريز است.
كوه كيسه كان: كوه بزرگي مشرقي قصبه برازجان و دشتستان به مسافت 3 فرسخ افتاده، هواي تابستان سر اين كوه مانند هواي تابستان بلوك خفر و فساست.
كوه كيلاغ: كوه بزرگي در بلوك اربعه است.
كوه ليلي‌مند: ميانه بلوك دزكرد و سرحد چهاردانگه است.
كوه مال مير: كوه شمالي قريه بانش بلوك بيضاست.
كوه مبارك: كوه بزرگي است در جانب جنوبي ناحيه موغستان بلوك عباسي و جانب جنوبي اين كوه به درياي فارس پيوسته است.
كوه مزدك: ميانه بلوك جره و كوه مره شكفت است.
كوه نار: ميانه ناحيه دشمن زياري ممسني و بلوك كوه مره شكفت است.
كوه نارو: ميانه بلوك صيمكان و بلوك اربعه فيروز آباد است. باغستان انگور و انجير ديمي در اين كوه فراوان است.
كوه نمك اغر: پاره‌اي از كوه اغر است. در تابستان از بسياري نمك گويا برف سر اين كوه باريده است.
كوه نمك جره: ميانه بلوك جره و بلوك فراشبند است.
كوه نمك خفر: ميانه بلوك خفر و بلوك صيمكان است.
كوه نمك دشتي: در جانب جنوبي ناحيه سنا و شنبه است.
ص: 1637

معدنهاي مملكت فارس‌

در لغت جاي تكون طلا و نقره و مانند آنرا «معدن» گويند، پس شايع گشته كه در هر جائي چيزهاي غير روئيدني تكون يابد، آن را «معدن» گويند و بيشتر معدنهاي مملكت فارس گمنام گشته و آنچه باقي است بر اين وجه است:
معدن زاج بلوك سبعه: در تنگ زاج ميانه ناحيه طارم سبعه و ناحيه فين است.
معدن زاج بلوك عباسي: فرسخي شمالي ده پل ناحيه مضافات بندر عباسي است.
معدن زاج لارستان: در كوه چمپه ناحيه جهانگيريه است.
معدن سرب نيريز: 3 فرسخ مشرقي قريه بشنه بلوك نيريز است. ممكن است در هر سالي هزار خروار سرب بلكه بيشتر از آن به عمل بياورند و اكنون عاطل و باطل افتاده است.
معدن سنباده: در نواحي نيريز است.
معدن سنگ زغال: در كوه كيسه كان، 4 فرسخ بيشتر شمالي برازجان دشتستان است.
معدن عرق گوگرد لارستان: شرح آن در عنوان چشمه آب گوگردي انوه لارستان نگاشته گرديد.
معدن فولاد نيريز: در زمان قديم سنگ فولاد را از كوهستان، چهار پنج فرسخي قصبه نيريز مي‌آوردند و در محله سهادخانه كه اهل نيريز گويند سهاد به معني فولاد است، كارخانه‌ها بود و فولاد مي‌ساختند و از ريم آنها اكنون تلها باقي است و فولاد نيريزي در جوهر و بريدن از همه فولادها برتري داشته، اگر پارچه‌اي از آن يافت شود، شمشيرگران آن را به قيمت گران مي‌خرند.
معدن فيروزه بلوك فسا: در كوه گرو ميانه رونيز فسا و درياچه بختگان، گودها و نقبهائي است كه آنها را تاكنون كان فيروزه مي‌گويند و خرده‌هاي فيروزه كه بزرگ آنها به اندازه دانه ارزني است در خاك گودها و نقبها يافت مي‌شود.
معدن قير بلوك رام هرمز: نزديك قريه چم ليشان، چشمه‌اي است كه قير و نفط سياه به هم آميخته از آن چشمه بيرون آيد و در پيش آن چشمه، حوضي ساخته، آنچه از چشمه درآيد در حوض بماند پس شعله آتش به حوض رسانند تا آنچه نفط است، بسوزد، پس سوراخي را كه در پايان
ص: 1638
حوض گذاشته‌اند گشوده آنچه قير است و به آتش گداخته گشته، از سوراخ درآمده، داخل آب رودخانه كه به حوض پيوسته است گردد و از اين است كه پاره‌هاي قير اين چشمه مانند كنده‌هاي درخت است. مؤلف اين فارسنامه در سال 1293 اين چشمه را ملاحظه نمودم.
معدن قير كوه گيلويه: شرح آن در عنوان چشمه قيري گذشت.
معدن گل سرشوي بلوك اردكان: گل معروفي است كه از 2 فرسخ ميانه شمال و مغرب قصبه اردكان از گريوه كوه درآورند و خروارها بار اطراف كنند براي پاك كردن موي آدمي از چربي و چرك و نرمي مشهور است. اين معدن از زمان قديم منافع آن در تيول مرحوم آقا ميرزا علي مجتهد اردكاني بود و تاكنون در دست ورثه او، باقي است.
معدن گوگرد انوه لارستان: در نزديكي قريه انوه ناحيه جهانگيريه لارستان است.
معدن گوگرد اهرم دشتستان: فرسخي شمالي قريه اهرم ناحيه اهرم دشتستان است.
معدن گوگرد بلوري لارستان: در نزديكي قريه كرمسته، از ناحيه مضافات شهر لار است، پاره‌هاي اين گوگرد مانند پاره‌هاي بلور زرد روشن و شفاف است و گوگرد لاري كه در كتابها مي‌نويسند همين گوگرد كرمسته است.
معدن گوگرد تنگ چويل كوه گيلويه: در تنگ چويل ناحيه بهمئي كوه گيلويه است و از نزديك آن، پيوسته دودي از شكافهاي زمين درمي‌آيد.
معدن گوگرد چشمه بوشكان كازرون: آنچه از آب اين چشمه ته‌نشين شود گوگرد خالص است.
معدن مس بوانات: 2 فرسخ جنوبي قريه بزم بوانات است.
معدن مس بلوك فسا: در كوه سلو ميانه بلوك فسا و خفر است.
معدن مس بلوك فسا: در كوه گرو، سه چهار فرسخ شمالي قريه رونيز بلوك فساست و از اين 3 معدن جز نامي باقي نمانده است.
معدن موميائي تنگ تكاب: از ناحيه حومه بهبهان كوه گيلويه در جانب مشرقي به قريه تنگ تكاب پيوسته و در كمر آن كوه به بلندي شصت هفتاد ذرع سوراخي كه موميائي در آن جمع مي‌شود و از سر كوه تا آن سوراخ، نزديك به سي چهل ذرع يا بيشتر است، مردي خود را به طناب آويخته، از سر كوه تا به سوراخ رسد پس صد مثقال يا بيشتر يا كمتر موميائي درآورد و گويند موميائي تنگ تكابي با موميائي دارابي برابر در خاصيت است.
معدن موميائي خورموج دشتستان: در كوه بيرمي، شمالي قريه خورموج است، در سال 100 مثقال يا بيشتر دهد.
معدن موميائي داراب: دو فرسخ بيشتر مغربي قريه غياثي و دولت آباد بلوك داراب از شكاف كوهي در هر سالي به اندازه نارنجي يا بيشتر به تفاوت سال خشك و تر عايد گردد و در كتاب طب، موميايي دارابي را بر همه ترجيح دهند.
معدن موميائي مون گرد كوه گيلويه: در نزديكي قلعه دزكوه ناحيه ده دشت، در سالي 5 من، 6 من بلكه بيشتر موميائي دهد و منفعت درستي ندارد.
معدن موميائي نازكان كوه گيلويه: فرسخي شمالي قريه ديل ناحيه بوير احمد كوه گيلويه است در سالي بيشتر از خرواري دهد و مانند موميائي مون‌گرد است.
ص: 1639
معدن نفط سياه دالكي دشتستان: در جانب جنوبي قريه دالكي به مسافت كمي چندين چاه كه عمق هريك به ذرع و نيمي، رسد پر از آب و نفط است، بعد از دور كردن آب، در خيك ريخته به اطراف برند.
معدن نفط سياه ماهور ميلاتي: 1 فرسخ شمالي قريه جمال كر است.
معدن نمك هفت رنگ داراب: در نزديكي چشمه شاهيجان و قريه علي آباد، كوه كوچكي است كه به چندين رنگ، نمك بلوري دهد.
به تاريخ پنجشنبه دهم ماه شعبان معظم سنه 1304 سال تنگوزئيل خيريت دليل در قريه قصر كرم بلوك فسا از تأليف و نگاشتن گفتار دويم از فارسنامه ناصري صانها اللّه تعالي عن الحوادث به دست مؤلف ذليل آرزومند رحمت از فضل رب جليل، حاجي ميرزا حسن طبيب شيرازي ختم گرديد و در روز يكشنبه دوازدهم شهر ذي قعدة الحرام سنه 1312 به يد بنده اثيم عبد الرحيم بن محمد علي فيروز كوهي سمت تحرير يافت.
ص: 1640

فهرست نام بلوكات و نواحي و دهات مملكت فارس‌

اشاره

چون اسامي بلوكات مملكت فارس را به ترتيب حروف تهجي با ملاحظه حرف دويم و سيم در اوراق فارسنامه نگاشتم و نام هر ناحيتي از نواحي هر بلوكي را به ترتيب در ذيل آن بلوك و نام هر دهي از دهات هر ناحيه و هر بلوكي را باز به ترتيب در ذيل آنها نوشتم، لازم آمد كه براي تسهيل يافتن هريك از بلوكات و نواحي و دهات فهرستي بترتيب حروف نوشته شود:

فهرست اسامي بلوكات فارس كه نام هريك در خانه‌اي از اين شش جدول نوشته [شده است]

ببايد دانست كه «ناحيه» جائي را گويند كه داراي چندين ده و مزرعه باشد و در قديم هر ناحيتي بلوكي علي حده بود به مناسبت هر يكي را جزء بلوك ديگر كرده اين جزء را ناحيه گويند مثلا خسو بلوكي بود چون آنرا جزء بلوك داراب نمودند گفتند ناحيه خسوي داراب و براي آسان يافتن هر ناحيتي ذيل اين صفحه را چهار ستون و هر ستوني را دو جدول و هر جدولي را 23 خانه در جانب راست و 23 خانه در جانب چپ و در خانه‌هاي جانب راست نام نواحي و در جانب چپ نام بلوكات را نوشتم.
ص: 1641

فهرست اسامي نواحي بلوكات فارس‌

صفحه بعد ازين را بر دو ستون بزرگ قسمت نموده هر ستوني را بر سه جدول در جدول اول از ستون اول نام دهاتست جدول دويم از ستون اول نام نواحي جدول سيم از ستون اول نام بلوكات و اگر بلوكي را ناحيتي نباشد خانه مياني را خالي گذاريم و بر اين قرار ستون دويم قسمت شود.
ص: 1642

فهرست دهات فارس‌

ص: 1675 شكر يزدان را كه از فضل و كرم‌وز عنايت كرد ياري، دمبدم
تا كه بردم رنج در هر بام و شام‌فارسنامه ناصري كردم تمام
فارس را در دفتري بنگاشتم«فارسنامه» نام او بگذاشتم
فارسنامه، فارس را دربر گرفت‌زين سخن عاقل نيايد در شگفت
هرچه را در دفتري بنگاشتي‌تاروپودش را در او انباشتي
كوه و صحرا، چشمه و رود و جهات‌طول و عرض و فرسخ و شهر و دهات
سربه‌سر در فارسنامه گفتمي‌آنچه بايد در معني سفتمي
فارسنامه تاروپود از فارس شدتاروپود از ريسمان كرباس شد
تاروپود فارس چون درهم دويد«فارسنامه ناصري» آمد پديد
فارسنامه گر بخواني سربه‌سرفارس را بيني تو بي‌رنج سفر
فارسنامه ناصري چون شد تمام‌در هزار و سيصد و چار اي همام
آفرين گفتند بر من مهر و ماه‌تا چه گويد همت والاي شاه
فارس را بي‌كسر و كم آورده‌ام‌پيش درگاه شهنشه برده‌ام
شاه ما در فارس نامد هيچگاه‌فارس را آورده‌ام در پيش شاه
مدح شاهنشه نتانم آورم‌ز آنكه امكانش نيامد باورم
بحر را گنجاند ار كس در سبوشايد آيد مدح شاهنشه از او
چون كه بحر اندر سبو گنجا نبودبر دعا و بر ثنا بايد فزود
خاطرش خرم، دلش مسرور باداز وجودش انده و غم دور باد
چون نياوردي تو بحر اندر سبووصف حالي از وزير شه بگو
كو امين شاه و صدر اعظم است‌وصف حالش گر هزار آري كم است
وصف او اين بس كه در گيتي دوبارآمده گاهي نهان گه آشكار
هرچه پنهاني شدش آموخته‌در خزانه خاطرش اندوخته
آشكارا آورد چون مهر و ماه‌در حضور معدلت دستور شاه
ص: 1676 طول عمرش را ز ايزد خواهمي‌طول عمرش خير مردم دانمي
خاتم پيغمبران فرموده است‌خيرخواه مردمان پاينده است
عزتش را اي خدا كن مستدام‌شوكت و آسايشش آور مدام
بارها در فارسنامه گفته‌ام‌گفته خود را چو دري سفته‌ام
طول و عرض فارس باشد اي كيابيش از هر ملك شاهنشاه ما
گرمي هند است در «ميناب» اوسردي مسكو ز «ده بيد» ش بجو
اين چنين ملكي كه دارد شاه ماشاه ديگر را نباشد اي كيا
غير من باشد كسي اندر جهان‌برده باشد فارس را پيش شهان
اي بلند اقبال شاه دادگرخيرخواهت هر كه از جنس بشر
فارس را آباد يا ويران كني‌فارس ملك تست اين يا آن كني
ملك داري را شهان آگه‌ترندمالك تاج و نگين و افسرند
شه ز رمز ملك بهتر آگه است‌راي راي عالم‌آراي شه است
پادشاها چون رعيت‌پروري‌دائما از عمر و دولت برخوري
تا بگردد ماه بر گرد زمين‌تا بود هر روز را صبح و پسين
كوكب بخت ترا نبود وبال‌باد عمرت لا يزال و بي‌زوال
ص: 1679